نویسنده از رفتنش به مهمانی شب جمعه مادر شاه به همراه خانم، خوردن خوراک‌های خوب، خوابیدن در آنجا، خوردن تربت، رد شدن از زیر قرآن، به حمام رفتن همراه خانم، خوردن هندوانه و حنا بستن خانم در آنجا، دل درد خانم، و دوا و درمان دو شبانه روزه در نبود حاجی وزیر و حکیم و بهبودی حال وی می‌نویسد. همچنین از خوب بودن حال اعتمادالدوله و بی پولی خود می‌گوید.
در مورد ناخوشی خود و غش کردن شبانه، آوردن حکیم باشی و حکیم مسیح لال، درخواست آهنی که حکیم طولوزان به پشتش می‌کشیده، درخواست از شکارچی‌های ناصرالدین شاه برای فرستادن تیهو، و برکت کلیچه تن پوش مخاطب در بهبودی مهد علیا
درباره حکم ناصرالدین شاه به حضور وزرا و شاهزادگان در بالاخانه تلگراف برای گذراندن امر نگار خانم در دارالشورا، طفره نصرت الملک از آمدن به بهانه نوبه، و اختلافات بر سر حضور معتمدالدوله و موقرالدوله، و فرستادن دو جعبه آلبالو برای مخاطب
مهد علیا از بهبود حال اعتمادالدوله و غذا خوردنش و آمدن حکیم باشی و حکیم مسیح برای دیدن او، و از قصدش برای آوردن عزت الدوله و بچه‌ها در شب جمعه اول ماه می‌گوید تا در ساعت خوب به کاشانک بروند. سپس از اربعین و پختن حلوای نذری، دیدار افتخار و قمرالسلطنه، قولنج خاله شاه و خوردن سیر ماست، کته پلو، بادنجان شیرازی، کباب جوجه، و نان و پنیر و طالبی می‌نویسد؛ او همچنین درمورد پس دادن انگشتر به عباس درصورت نرسیدن برات اشاره می‌کند.
Copyright © 2012-14 President and Fellows of Harvard College. All rights reserved.
